English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4537 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
incidentals time U زمان ضمنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
circumstantial U ضمنی
incidents U ضمنی
tacit U ضمنی
episodic U ضمنی
implicit U ضمنی
occasional U ضمنی
episodical U ضمنی
incident U ضمنی
implied U ضمنی
connivance U اجازه ضمنی
impliedly U به طور ضمنی
limplied warranty U ضمانت ضمنی
episodes U حادثه ضمنی
acceptation tacite U قبول ضمنی
episode U حادثه ضمنی
incidents U حادثه ضمنی
incident U حادثه ضمنی
contextual definition U تعریف ضمنی
implicitness U دلالت ضمنی
implicit costs U هزینههای ضمنی
implicit agreement U موافقت ضمنی
imputed income U درامد ضمنی
implied assumpist U تعهد ضمنی
implied U مفهوم ضمنی
implied term U شرط ضمنی
implied acceptance U قبول ضمنی
implied terms U شرایط ضمنی
circumstantial event U واقعه ضمنی
accidents U تصادفی ضمنی
connotation U معنای ضمنی
subaudition U فهم ضمنی
xor U یای ضمنی
paralipsis U افهام ضمنی
implied U رضایت ضمنی
cognizance U تصدیق ضمنی
tacitly U بطور ضمنی
connotation U دلالت ضمنی
by-product U محصول ضمنی
by-products U محصول ضمنی
connotations U دلالت ضمنی
connotations U معنای ضمنی
subaudition U ادراک ضمنی
tacit consent U رضای ضمنی
tacit collusion U تبانی ضمنی
accident U تصادفی ضمنی
paraleipsis U افهام ضمنی
sufferance U رضایت ضمنی
incidental U جزئی ضمنی
implication U معنای ضمنی
implications U معنای ضمنی
sufference U رضایت ضمنی
accidental U ضمنی عارضی
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
insinuated U بطور ضمنی فهماندن
insinuate U بطور ضمنی فهماندن
implying U دلالت ضمنی کردن بر
implies U دلالت ضمنی کردن بر
xor gate U دریچه یای ضمنی
obiter dictum U بیان ضمنی و تصادفی
cross conditioning U شرطی شدن ضمنی
insinuates U بطور ضمنی فهماندن
connotative U اشاره ضمنی کننده
connote U دلالت ضمنی کردن بر
connote U اشاره ضمنی کردن
imply U دلالت ضمنی کردن بر
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
inexplicit U بطور ضمنی بدون توضیح
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
tenant by sufference U متصرف با رضایت ضمنی مالک
a word with a pejorative connotation U واژه ای با معنای ضمنی منفی
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
sidelights U اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
sidelight U اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
seek time U زمان جستجو زمان طلب
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
present U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
Gezellig <adj.> U دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
enewal of contract by tacit agreement U تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
away U از ان زمان
yet U تا ان زمان
stroking U زمان
strokes U زمان
stroked U زمان
whene'er U هر زمان
stroke U زمان
thence U از ان زمان
contemporaneous U هم زمان
synchrone U هم زمان
synchronous U هم زمان
zeitgeist U زمان
dates U زمان
time of blowing U زمان دم
date U زمان
thitherto U تا ان زمان
simultaneously U در یک زمان
term U زمان
termed U زمان
terming U زمان
cycle time U زمان
time U زمان
timepiece U زمان
cotemporaneous U هم زمان
times U زمان
time-piece U زمان
period U زمان
tempos U زمان
timed U زمان
clocks U زمان ها
ticker [colloquial] [watch] U زمان
clock U زمان
periods U زمان
time-consuming U زمان بر
time consuming U زمان بر
tempo U زمان
coinstantaneous U هم زمان
fuze setting U زمان ماسوره
preparation time U زمان تهیه
greenwich time U زمان گرینیچ
hereunto U تا این زمان
preterit U زمان ماضی
acceleration time U زمان شتاب
local time U زمان محلی
head seek time U زمان جستجوی هد
production time U زمان تولید
production time U زمان ساخت
reaction time U زمان واکنش
activity time U زمان هر فعالیت
handleing time U زمان بررسی
time lag U زمان مرده
timing U زمان سنجی
fusing time U زمان ذوب
time lag U زمان تاخیر
time lags U زمان مرده
dwell idling time U زمان هرزگردی
down time U زمان تلف
time lags U زمان تاخیر
retention time U زمان بازداری
rise time U زمان خیز
intravitam U در زمان زندگی
adaptation time U زمان انطباق
down time U زمان توقف
run time U زمان اجرا
add time U زمان افزایش
response time U زمان پاسخ
response time U زمان واگنش
present tense U زمان حال
prescriptions U مرور زمان
reasonable time U زمان معقول
timing U زمان احتراق
timing U زمان بندی
regression time U زمان برگشت
timing U زمان گیری
recovery time U زمان بهبود
recurrence interval U زمان برگشت
return perion U زمان برگشت
reference time U زمان مرجع
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1 صرفه جویی در زمان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com